ماکوئی

ساخت وبلاگ
 

سازمان سیا بعد از گذشت ۶۰ سال از زمان کودتای ۲۸ مرداد، رسماً اسنادی را منتشر کرد که نشان می‌دهد آمریکا این کودتا را هدایت و رهبری کرده است.

خبرگزاری فارس: سیا به نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد اذعان کرد

به گزارش خبرگزاری فارس، پایگاه «فارین پالیسی» همزمان با شصتمین سالگرد کودتای 28 مرداد، اسنادی را منتشر کرد که نشان می‌دهد آمریکا نقشی مستقیم در اجرای کودتای 28 مرداد علیه دولت قانونی ایران داشته است. این اسناد را سازمان سیا بنا به درخواست «گردش آزاد اطلاعات» منتشر کرده است. این اطلاعات در پایگاه آرشیو امنیت ملی آمریکا نیز در دسترس قرار گرفته است.

بخشی از این اسناد اولین بار در سال 1981 منتشر شد، اما تا امروز بخش‌های مهم آن از دسترس عموم خارج بود. در بخشی از این اسناد به صراحت آمده است: کودتای نظامی‌ای که مصدق و کابینه جبهه ملی وی را ساقط کرد، تحت هدایت سیا و به عنوان یکی از اقدامات سیاست خارجی آمریکا، صورت گرفت.

این اسناد بخشی از گزارش موسوم به «نبرد برای ایران» است که در دهه 1970 توسط یکی از تاریخ‌نگاران سازمان سیا، گردآوری شده است.

اسناد تازه‌منتشر شده مربوط به بخش «عملیات سری» این گزارش است. سیا در این بخش اذعان کرده است که آمریکا از بیم حضور شوروی در ایران «ناگزیر به برنامه‌ریزی و اجرای عملیات «آژاکس» (کودتا) شده است».

 

فرمان شاه برای انتصاب «فضل‌الله زاهدی» به عنوان نخست‌وزیر بعد از کودتا/به نوشته پایگاه آرشیو امنیت ملی آمریکا، کودتاچیان آن را تکثیر کرده و با هدف تهییچ افکار عمومی، آن را در شهر پخش کرده‌اند

 

به نوشته فارین پالیسی، «آژاکس» اسم‌رمز دسیسه‌ای بود که در هر مرحله از اجرای آن، افرادی در داخل ایران هم دست داشته‌اند. این عملیات چند مرحله داشت: به راه انداختن تبلیغات منفی با هدف زیر سوال بردن صلاحیت سیاسی مصدق، ترغیب شاه به همکاری، پرداخت رشوه به اعضای پارلمان، سازماندهی نیروهای نظامی و نهایتا به راه انداختن تظاهرات‌های عمومی. اولین تلاش برای اجرای کودتا با شکست مسلم مواجه شد، اما نیروهای مجری کودتا بعد از تحرکاتی گسترده، در مرحله دوم در کنار هم قرار گرفتند و نهایتا در روز 28 مرداد، موفق شدند.

فارین پالیسی نوشته است که مشخص نیست که به چه دلیل سیا تصمیم گرفته است بعد از سالیان طولانی دست به انتشار این اسناد زده، همانطور که معلوم نیست چرا بخش‌هایی از این اسناد سال‌ها مخفی بوده است. در سال‌های اخیر بسیاری از مقامات سابق آمریکا و انگلیس مطالب و کتاب‌هایی در این مورد نوشته و به دست داشتن در کودتا اذعان کرده‌اند، اما مقامات اطلاعاتی آمریکا معتقدند انتشار این اسناد می‌تواند به شناسایی روش‌ها و تاکتیک‌های آمریکا به دشمنان کمک کند. همچنین حساسیت برخی متحدان نظیر بریتانیا (که به اذعان فارین پالیسی نقش گسترده‌ای در کودتا داشته) نسبت به این اطلاعات آمریکا را از انتشار آن‌ها بازداشته است.

 

روایت تصویری آرشیو امنیت ملی آمریکا از عملیات چهار مرحله‌ای روز 28 مرداد:

 

مرحله اول: به راه انداختن تظاهراتی گسترده در تهران بین ساعت 6 تا 10:30 صبح - این مرحله چهار گروه از اوباش اجرا می‌کنند.

 

مرحله دوم: ورود نظامیان و عوامل سری در برنامه بین ساعت 10 صبح تا 3 عصر – در این مرحله پلیس، نیروهای ارتش و عوامل اطلاعاتی وارد عمل می‌شوند. در این مرحله سه نقطه هدف وجود داشته. در نقطه اول در میدان ارک، بین ساعت 12 تا 1:30 اداره تبلیغات، وزارت کشور و وزارت امور خارجه اشغال می‌شود. نقطه دوم میدان بهارستان است. در این منطقه بین ساعت 10 تا 11، دفاتر چند حزب و روزنامه به آتش کشیده شده و تخریب می‌شود. میدان توپخانه سومین هدف است. تالار شهر، تلگراف‌خانه، شهربانی و دژبانی بین ساعت 11:30 تا 15 در این منطقه اشغال می‌شوند.

 

مرحله سوم: ورود تانک‌ها و تصرف آن‌ها به دست نیروهای حامی شاه بین ساعت 5 صبح تا 2:30 عصر – در این مرحله، سه تیپ ارتش تانک‌های خود را به میدان می‌آورند، تا نیروهای حامی شاه آن‌ها را به تصرف خود درآورند. قرار است 24 دستگاه از تانک‌ها به کنترل عوامل کودتا درآید.

 

مرحله چهارم: دستیابی به اهداف تعیین‌شده بین ساعت 2 تا 7 عصر – در این مرحله، نیروهای کودتا بین ساعت 2 تا 4 رادیو را به تصرف درمی‌آورند. زاهدی در حالی که کودتاچیان به سمت خانه دکتر مصدق حرکت کرده‌اند، بین ساعت 4 تا 5 به عنوان نخست‌وزیر جدید خطاب به ملت از رادیو ملی نطق می‌کند و نهایتا در ساعت 7 عوامل کودتا خانه مصدق را گرفته و وی را وادار به فرار می‌کنند.

برای مشاهده کامل اسنادتازه منتشرشده سیا اینجا و اینجا را کلیک کنید.

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 263 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد
 

سکینه قاسمی مشهور به «پری بلنده» مشهور‌ترین زن اوباش تهران بود که با همراهی شعبان بی‌مخ، در بازگرداندن «محمدرضا پهلوی» به قدرت و ساقط کردن دولت مصدق به خوبی ایفای نقش کرد.

خبرگزاری فارس: نقش «پری بلنده» در ساقط کردن دولت مصدق+عکس

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری فارس، سکینه قاسمی مشهور به «پری بلنده» از اوباش مشهور در ساقط کردن دولت مصدق بود که پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 در ایران، در 21 تیر 1358 به اتهام فساد فی‌الارض، اعدام شد.

وی از جمله افراد فعال ـ سلطنت طلب‌های چاقوکش، ارازل و اوباش ـ در کودتا، که در بسیج توده‌های نا‌آگاه مردم علیه دکتر مصدق نقش مهمی داشت.

متاسفانه اطلاعات زیادی از زندگی او وجود ندارد ولی از عومل سرکوب رژیم شاهنشاهی بود که به همراه شعبان جعفری مشهور به شعبان بی‌مخ در در بازگرداندن «محمد رضا پهلوی» به قدرت و ساقط کردن دولت مصدق به خوبی ایفای نقش کرد. همچنین وی یکی از مشهور‌ترین زنان اوباش تهران بود که باندهای گسترده‌ای در اغفال دختران روستایی و به کار گیری آنان در خانه‌های فساد خود داشت. 

پری بلنده چماق بدست در کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد

او زنی شاه‌دوست و دیکتاتورطلب بود که باند مافیایی فحشا و فساد را در طول ده‌ها سال رهبری می‌کرد. پری بلنده چندین خانهٔ فساد در محلهٔ بدنام تهران «شهر نو» و منازل متعددی در سایر نقاط تهران داشت و از طریق تهیه کردن مواد مخدر و دخترکان کم سن و سال برای محافل مقامات دولتی و دربار ستمشاهی، سر و سری هم با رجال به هم زده و به قول معروف دارای تیغ برنده‌ای بود!

سکینه قاسمی؛ زنان و دختران زیادی را به فساد و گمراهی کشاند، بخصوص دختران روستایی که از سواد کمتری برخوردار بودند. عوامل باند پری بلنده؛ زنان و دختران روستایی را می‌ربودند و یا اغفال می‌کردند و به «شهر نو» منتقل می‌کردند.

بازی روزگار اما چنان بود که «پری بلنده» که نقش مهمی در سرنگون کردن دولت محمد مصدق ایران داشت، پس از دو دهه از وقوع کودتای 28 مرداد و با وقوع انقلاب اسلامی، به حکم قاضی شرع انقلاب،به جرم فساد فی الارض اعدام شد

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 262 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

 

مردی که در روز ۲۱ مرداد ۱۲۷۵ به علت ترور ناصرالدین شاه قاجار به دار آویخته شد. کسی بود که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد.

خبرگزاری فارس: اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران چگونه رقم خورد

به گزارش خبرنگار فرهنگی فارس، میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر در کرمان زاده شد. پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در کرمان، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود، مهاجرت کرد و به یزد رفت.

اعدام میرزا رضا کرمانی به جرم قتل ناصرالدین شاه (1276 ش)

میرزا رضا کرمانی در کرمان به دنیا آمد. در جوانی به تهران رفت و به دست‏فروشی و سمساری مشغول شد تا اینکه رفته رفته مورد اعتماد تجار تهران قرار گرفت. وی در سال 1268 ش پس از آشنایی با سیدجمال‏الدین اسدآبادی، سخت مجذوب اندیشه‏ها و افکار او شد و از همان زمان، به فعالیت‏های سیاسی پرداخت. در پی استبداد و جور زمان ناصرالدین‏شاه قاجار و اخراج سیدجمال‏الدین اسدآبادی از ایران، میرزا رضا کرمانی بارها به گونه کتبی و شفاهی به ناصرالدین شاه و درباریانش اخطار نمود که به جهت بی‏احترامی و ستمی که درباره سیدجمال‏الدین روا داشته‏اند، کشته خواهند شد. رژیم استبدادی قاجار، زبان تیز و حرکات اعتراض‏آمیزِ او را تحمل نکرد و میرزا رضا را به 7/5 ماه زندان محکوم کردند. میرزا پس از آزادی، راهی اسلامبول ترکیه گردید و با سید دیدار نمود. میرزا از اوضاع ایران بسیار نالید و سید او را به کندن ریشه فساد که همان ناصرالدین شاه بود، تشویق کرد. سرانجام شاه قاجار که در تدارک برگزاری جشن‏های پنجاهمین سال سلطنت خود بود، در 17 ذی‏القعده 1313ق برابر با 13 اردیبهشت 1275ش با 3 گلوله میرزا رضا در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در ری کشته شد. میرزا با بیان سخنانی در دادگاه فرمایشی، حقایق را بازگو نمود و شاه را رسوا کرد. سرانجام میرزا رضا کرمانی در روز دوم ربیع‏الاول 1314 ق برابر با 21 مرداد 1276ش توسط دستگاه جبار قاجار به دار آویخته شد و به شهادت رسید. آخرین جمله میرزا این بود: «ین چوبه دار را به یادگار نگه دارید، من آخرین نفر نیستم

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 280 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

فارس گزارش می‎دهد
 

مقدمات ثبت «دیوار گرگان» به عنوان سومین دیوار بزرگ تاریخی جهان در فهرست یونسکو مهیا شده است.

 

به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، با ثبت جهانی «دیوار گرگان»، گلستان در فهرست جهانی دو اثر را به خود اختصاص می‎دهد.

دیوار بزرگ تاریخی گرگان یکی از باشکوه‎ترین موانع دفاعی است که قدمت آن به قرن پنجم میلادی برمی‎گردد و فلسفه ساخت این بنا در دوران ساسانی به منظور جلوگیری از هجوم اقوام شمالی بوده است.

این بنای تاریخی از سال گذشته در فهرست جهانی یونسکو جای گرفت و سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کشور از سال 1391 فعالیت خود را برای ثبت این دیوار گرگان در فهرست جهانی یونسکو آغاز کرده است.

بدون شک شناساندن اهمیت تاریخی، فرهنگی و ثبت جهانی این بنای باارزش نیازمند اعتبارات و توجهات ملی است.

لزوم ثبت «دیوار گرگان» در فهرست جهانی محرز شده است

مدیرکل ثبت آثار کشور در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری فارس در گرگان با بیان اینکه پرونده دیوار گرگان از سال گذشته برای فهرست موقت یونسکو ارسال شد، گفت: خوشبختانه با کار کارشناسی که در استان گلستان انجام گرفت و پرونده‎ای که در ستاد تدوین شد و نیز دفاعیه‎ای که در صحن یونسکو صورت گرفت، این اثر تاریخی در فهرست موقت جای گرفته است.

ساسان قاسمی با تأکید بر اینکه لزوم ثبت دیوار گرگان در فهرست جهانی محرز شده است، تصریح کرد: ما در ستاد تمام حمیت خود را بر این خواهیم گذاشت تا در سال‎های آینده که قرار است این اثر به ثبت برسد آن را به یونسکو معرفی کنیم، بنابراین شرایط خوبی در گلستان باید ایجاد شود.

به گفته وی؛ تمام آثاری که در سراسر کشور داریم نشان‎دهنده تمامیت فرهنگی در سطح کشور است.

 

 

 

 

 

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 308 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

 

محمد علی شاه و لیاخوف چند روز قبل از به توپ بستن مجلس
محمد علی شاه و لیاخوف چند روز قبل از به توپ بستن مجلس
جمعی از مشروطه خواهان مسلح
جمعی از مشروطه خواهان مسلح
ستارخان
ستارخان
باقرخان
باقرخان
مظفر‌الدین شاه در مراسم گشایش دوره اول مجلس شورای ملی
مظفر‌الدین شاه در مراسم گشایش دوره اول مجلس شورای ملی
تجمع مشروطه طلبان در محوطه سفارت انگلستان در تهران
تجمع مشروطه طلبان در محوطه سفارت انگلستان در تهران
یپرم خان و سردار اسعد از فاتحان تهران
یپرم خان و سردار اسعد از فاتحان تهران
آیت‌اله طباطبایی، شیخ فضل‌اله نوری و جمع دیگری از روحانیون
آیت‌اله طباطبایی، شیخ فضل‌اله نوری و جمع دیگری از روحانیون
ساختمان مجلس شورای ملی
ساختمان مجلس شورای ملی
عده‌ای از نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی
عده‌ای از نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی
اجتماعی از مشروطه خواهان روحانیون در کنار دیوار سفارت انگلیس در تهران
اجتماعی از مشروطه خواهان روحانیون در کنار دیوار سفارت انگلیس در تهران
جمعی از زندانیان مشروطه خواه در باغ شاه پس از به توپ بستن مجلس
جمعی از زندانیان مشروطه خواه در باغ شاه پس از به توپ بستن مجلس
ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 279 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،یکی از ویژگی های بارز مردم ایران زمین پایبندی و توجه به برگزاری آئین ها و آداب و رسوم خاص هر منطقه است و به طبع آن مردم بلوچ نیز همانند سایر اقوام و هموطنان خود در جای جای کشور عزیزمان دارای مراسم ها و آئین ها خاصی هستند.

 آیین ها و آداب و رسوم ماه مبارک رمضان در میان مردم بلوچ همانند دیگر مراسم های این قوم تشابه بنیادی و ریشه ای چه در مکران(جنوب بلوچستان) و چه در سرحد(شمال بلوچستان) با هم دارد اما اجرای مراسم ها کم و بیش در مناطق مختلف بلوچستان متفاوت است.

زنان بلوچ در برگزاری آیین های مربوط به ماه مبارک رمضان نقش کلیدی دارند مدیریت بیشترین امورات مربوط به این ماه توسط آنان طی آیین های خاص به پا داشته می شود.



تباهگ

اصلی ترین خوراک مخصوص ماه مبارک رمضان تباهگ«tabaheg» است و این خوراک که مخصوص سحری مردمان بلوچ به شمار می رود معمولا با مخلوطی از برنج و گوشت خشک شده پخت می شود و بسیار خوشمزه و لذیذ است و همچنین طرفداران فراوانی حتی در میان غیر بلوچ های این منطقه نیز دارد.

آماده سازی تباهگ

از نیمه دوم ماه شعبان مردم بلوچستان با ذبح بز یا گوسفند جهت تباهگ«tabaheg» نمودن آن، کار آماده سازی این خوراک خوشمزه را شروع می نمایند.آماده سازی تباهگ یک هفته تا ده روز زمان می برد و به همین خاطر است که کار تهیه این خوراک مخصوص ماه مبارک رمضان از نیمه دوم شعبان آغاز می شود.

نحوه تهیه تباهگ بدین شکل است که ابتدا قصابان ماهر گوشت را به لایه های نازک و ورقه های ظریف پهن تبدیل می نمایند و سپس پودر انار ترش و آب لیمو را بصورت خمیر در آورده و بر روی لایه های گوشت می مالند و بعد از آن در فضایی سر باز ورقه های گوشت را که به آن خمیر انار مالیده شده در مجاورت تابش آفتاب بر روی بند و یا طنابی آویزان می نمایند.

 بر روی گوشت های آویز شده جهت جلوگیری از نفوذ گرد و غبار تور یا پارچه های مخصوص می پوشانند به شکلی که هوا و نور کافی به گوشت برسد. و بعد از خشک شدن گوشت، آنرا جمع آوری نموده و در کیسه های پارچه ای قرار می دهند تا در طول ماه مبارک آنرا با برنج طبخ وصرف نمایند.

این خوراک خوشمزه از قرن ها پیش در میان مردم بلوچستان متداول بوده و تباهگ خوراک مخصوص حاکمان و افراد مرفه جامعه آن زمان به شمار می رفته است. با توجه به نبود برق در آن زمان تباهگ بهترین و خوشتمزه ترین روش جهت استفاده از مصرف طولانی مدت گوشت به شمار می رفته است.

نظافت و خوشبو کردن منازل و مساجد با سوچکی

مردمان بلوچ از نیمه دوم ماه شعبان برای بدرقه از این ماه مبارک خود را آماده می سازند و خانه وکاشانه خویش را غبار روبی کرده تا با پاکی به استقبال رمضان بروند.

اکثر زنان مسن و یا به اصطلاح عام تر آن،کسانی که سن وسالی گذرانده اند جهت نظافت مساجد محله یا روستای خود به آنجا می روند.

بعد از نظافت مساجد زنان به روشن کردن مشک و دود دادن ماده ای خوشبو بنام سوچکی«suochaki» که این ماده خوشبو بیشتر از کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس و یا پاکستان تهیه می شود، می پردازند.

سوچکی«suochaki» تکه های نازکی از یک درخت بسیار خوشبوست که معمولاً با مواد معطر دیگر آغشته شده و در ظروفی با طرح های محلی شیک در فروشگاهها عرضه می شود.

مردان نیز جهت آماده سازی مساجد سهمی دارند آنان قبل از ماه مبارک رمضان با نصب چادر و تفکیک مکان زنان و مردان زمینه حضور زنان را جهت بهره جستن از فضائل این ماه فراهم می سازند.

سوزن دوزی و آماده سازی البسه عید

با توجه به زمان بر بودن دوخت البسه های سوزن دوزی شده زنان بلوچ که گاهاً حتی تا شش ماه نیز به طول می انجامد زنان بلوچ به محض فراغت از کار منزل تا دمدمه های عصر مشغول به دوخت ودوز و «سوزن دوزی» لباسهای مخصوص عید خود و فرزندانشان می شوند.

حشر در دوخت البسه عید

واژه حشر«hashar» به سر انجام رساندن کاری توسط یک گروه اطلاق می شود و حشر به معنی کار دسته جمعی است. در اکثر امورات مردم بلوچ بخصوص در ساخت و ساز منازل،مراسم عروسی و پرسه و... حشر نقش پررنگی دارد.

 اگر زنان در این ماه تشخیص دادند که قادر به اتمام البسه سوزن دوزی شده عید خود و یا خانواده نیستند با جمع نمودن زنان محل در چند روز دوخت و دوز البسه را به پایان می رسانند و بعد نوبت خانواده ای دیگر بر حسب نیاز فرا می رسد. به اموری از این قبیل کار حشری یا حشر گفته می شود.

به صدا در آوردن طبل هنگام سحر

با آغاز ماه مبارک رمضان هر شب 45 دقیقه یا نیم ساعت مانده به اذان صبح شخص یا اشخاصی جهت بیدار نمودن اهالی محل با به صدا در آوردن طبل و خواندن اشعاری در این خصوص که از سروده های عامیانه منطقه است مردم را جهت صرف سحری بیدار می نمایند. معمولاً این کار توسط دو یا سه نفر و گاهی نیز انفرادی انجام می شود آنکس که طبل را می نوازد خود خواننده است همراه و یا همراهان آن نقش همسرایان را ایفا می نمایند.

یکی از نمونه های اشعار خواننده شده در سحر هنگام چنین مضمونی دارد: «ای جنگلی گرازان- بی روچگ بی نمازان- تو وپتگی هماری!-ترس چه هدا نداری» این شعر از قدمت دیرینه ای برخوردار است و در حال حاضر درون مایه اشعار سحر با ادبیاتی نرم و ملایم تر خوانده می شود که بیشتر آن با مضمون پیامبران و ائمه اطهار است.

نماز تراویح

در فقه اهل تسنن هر شب به همراه نماز عشاء 20 رکعت نمازی اقامه می شود که به آن تراویح می گویند.این نماز که ویژه ماه مبارک رمضان است به عقیده آنان دارای فضائل زیادی می باشد و خواند آن جهت روزه داران لازم است.

تراویح جزء سنت هاست و متشکل است از ده رکعت دو رکعتی. اما مردم بلوچستان طبق رسومات دیرینه خود همیشه سعی می کنند بیست رکعت نماز تراویح را هر شب با جماعت و به امامت حافظ قرآن که در هر شب یک جزء آنرا تلاوت می نماید بجا بیاورند. کمترین مدت زمان اقامه نماز تراویح نیم ساعت و بیشترین آن یک ساعت می باشد.

معمولاً زنان در گذشته نماز تراویح را در منزل می خواندند اما امروزه درهای بیشتر مساجد شهرهای بزرگ به روی زنان نمازگذار باز است. البته زنان بلوچ در طول سال فقط یک ماه آنهم در ماه مبارک رمضان صرافاً جهت ادای نماز تراویح که در این نماز ختم قرآن صورت می گیرد به مساجد می روند.

حضور زنان در مساجد شهرهای بزرگ و روستاهای پرجمعیت پدیده ای تازه ظهور است که طی 20 سال اخیر شکل گرفته و هنوز در بیشتر روستاهای بلوچستان اقامه نماز تراویح بدون حضور زنان صورت می گیرد.

شبهای لیله القدر

در این شبهای پر فیض وبرکت زنان بصورت گروهی در خانه ها و مردان در مساجد به ذکر وتسبح و تلاوت قرآن می پردازند. مردان خانواده سعی می کنند فرزندانشان را به همراه خود در مساجد ببرند و تا از واعظ و سخنرانی مولوی یا ملای مسجد که پیرامون فضیلت این ماه مبارک و احیاء و زنده داری شبهای لیله القدر است بیشتر بدانند. هر شب بعد از تراویح مولوی یا ملای مسجد در مورد فضیلت روزه و ماه مبارک رمضان به سخنرانی می پردازد.

اعتکاف

با آغاز ایام لیله القدر شخصی به انتخاب نمازگذاران که معمولاً روحانی است به نمایندگی از همه مردم محل در چادری که داخل مسجد در گوشه ای نصب شده به صورت شبانه روزی مشغول تلاوت قرآن و نماز و پرداختن به دعا ونیایش می شود و تا شب قبل از عید حق بیرون رفتن از مسجد را ندارد.

یک شب مانده به پایان ماه رمضان و اعتکاف، اهالی محل و نمازگذاران وجه نقد و خیرات را جهت فرد معتکف جمع آوری نموده و به آن تقدیم می کنند.

چانگال

از دیگر رسومات این ماه در بلوچستان تهیه « چانگال»«changal» است این خوراک نیز اکثردر ماه مبارک رمضان بر سر سفره افطار مورد استفاده قرار می گیرد و مواد اولیه آن خرما، خمیر نیمه پخته، روغن محلی حیوانی و افزودنی های معطر می باشد.

چانگال جزء شیرینی های محلی ثابت سفره های افطار است طرفداران این شیرینی مخصوص بلوچی بجزء از ایام رمضان نیز آنرا تهیه و صرف می نمایند اما پرمصرف ترین زمان این شیرینی خوشمزه ماه مبارک رمضان است. همچنین چنگال همانند «تباهگ» در میان غیر بلوچ های منطقه طرفداران بی شماری دارد.

بَّت ماش

این غذا بیشتر در میان افراد مسن و یا خاص طرفدار دارد هم در ماه مبارک رمضان و هم در فصل زمستان بخصوص در هنگام بارش باران بر سر سفره مردمان بلوچ حاضر می شود و می گویند بهترین زمان برای صرف بتّ ماش زمانی است که باران می بارد و همین زمان است که به اصطلاح عام آن این خوراک شل می چسپد .

بتّ ماش در مناطق جنوبی بلوچستان همراه با ترشی انبه و یا لیمو صرف می شود. این غذای کاملاً نرم است و از موادی مانند: برنج، روغن، ماش،افزودنی های معطر و... تهیه می شود.

معمولاً کسانی که قادر به تهیه تباهگ«tabaheg» نیستند در این ماه بیشتر از این غذای پر چرپ استفاده می نمایند. «بت ماش» بخاطر نرمی بیش از حد معمول آن هنگام سحری میل می شود. به عقیده مردم این منطقه هر کس هنگام سحری «بت ماش» بخورد در طول روز کمتر گرسنه می ماند.

نان تیموش

این نان که فقط در بلوچستان تهیه و پخت می شود تنها مخصوص ماه رمضان نیست اما بعلت سبکی و و هضم سریع آن در این ماه طرفداران زیادی دارد. نان تیموش حتی از کاغذ نیز نازک تر است و پخت آن مهارت خاصی را می طلبد.

نان تیموش«nan timuosh» همانند سایرخوراکی ها در ماه مبارک رمضان علاقمندان و طرفداران زیادی دارد. این نان بسیار نازک و کاملاً ترد را بیشتر با خورشت ترید می کنند و یا اینکه بصورت تازه و گرم به می خورند. این نان بسیار سبک است و زود نیز هضم می شود.

امروزه نان تیموش«nan timuosh» را با ظروف کاملا پهن و مخصوصی بنام «تین» تهیه می کنند که در گذشته پخت آن با استفاده از سنگ های بسیار نازک بزرگ و پهن موجود در کوه های لایه ای منطقه بنام «تلار» یافت می شود،صورت می گرفت.

مردم بلوچستان معتقدند: این نان جزء نازکترین و ترد ترین نان های سنتی جهان محسوب می شود . مواد اولیه آن متشکل شده از: آرد ، نمک، آب و مقدار بسیار اندکی روغن که برای جدایی لایه نازک خمیر بعد از پخت از تین یا سنگ کاربرد دارد.

پکوره

آردنخود، آرد گندم، گشنیز، ادیه های معطر،روغن و... از مواد اصلی این غذا است و معمولاً سر سفره افطار از آن استفاده می شود حضور این غذا بر سر سفره مردم بلوچ از قدمت کمی برخوردار است چرا که دستور پخت آن از کشورهای عربی و پاکستان گرفته شده و بدلیل نبود مواد اولیه آن در روستاها بیشتر در شهرهای بزرگ مورد استفاده قرار می گیرد.

از دیگر غذاهای محلی که می توان آنرا بر سرسفره های افطار در بلوچستان یافت غذاهایی مثل حلوا شکری، حلوا شیرگی، خرما بریز، خرما شیرگی،کتوک، هارگ، انواع لبنیات محلی، نان روغنی، مربای خرما، انواع ترشی های مختلف مثل ترشی لیمو، ترشی انبه و... است.

خرید عید و شلوغی شهرهای بزرگ و مراکز خرید

چند روز مانده به پایان ماه مبارک رمضان شهرهای بزرگ و مراکز خرید بصورت چشمگیری شلوغ می شوند و مردم شهرهای کوچک و روستاها جهت تهیه ملزومات عید خود را به شهرها می رسانند. شهرهای بزرگ و مراکز خرید در چند روز پایانی ماه مبارک رمضان چنان شلوغ می شوند که تردد را برای مردم و خودروها دشوار می سازد.بیشترین کالاهایی که در این روزها به فروش می رسد نظیر: پارچه ،لباس، کفش،حنا، شیرینی،میوه و... می باشد.

مراسم حنابندان

در شب پایانی ماه مبارک رمضان زنان بلوچ با تهیه و آماده سازی حنا که معمولاً حنای محلی آن منطقه است خود را جهت مراسم حنا بندان آماده می سازند. در این مراسم که شب قبل از عید انجام می شود زنان و دختران با حنا نقش های مختلف و زیبایی را بر روی دست های خودپیاده می نمایند. کار بستن حنا بر دست زنان توسط فردی که در این زمینه مهارت خاص دارد انجام می شود.

پوشیدن لباس نو هنگام عید

بلاخره ماه مبارک رمضان پایان می یابد و مردم خود را جهت روز عید سعید فطر آماده می نمایند. عید سعید فطر یکی از اعیاد است که نزد ما ایرانی ها و بخصوص مردم بلوچ حائز اهمیت است. در این روز مردان با پوشیدن لباس نو به نزدیک ترین عید گاه های محل سکونت که محلی است جهت اقامه نماز عید به آنجا می روند. حضور چشمگیر کودکان به همراه پدران و نزدیکان خود در عیدگاه ها از نکات جالب توجه این مراسم معنوی است.

با پایان نماز عید و خواندن دعا بصورت دسته جمعی، نمازگزاران بخصوص آشنایان ،اقوام و خویشاوندن همدیگر را در آغوش گرفته و طلب بخشش و حلالیت می نمایند. مردم بلوچستان معتقدند: اگر کسی در طول سال مرتکب خطایی شده با طلبیدن حلالیت از یکدیگر در این روز بزرگ، خداوند تمام گناهان او را می بخشد.زنان نمی توانند در نماز عید حضور داشته باشند.

بعد از اتمام حلالیت کودکان نیز با گرفتن عیدی از بزرگترها این روز را به خوشی می گذرانند. اگر کسی نتوانست یکی از اقوام یا وآشنایان خود را در روز اول عید ملاقات کند، برای تبریک گویی وحلالیت طلبی تا سه روز فرصت دارد.

بعد از رفتن مردان و کودکان به عید گاه زنان با پوشیدن لباس عید و زیورآلات مخصوص و همچنین آماده نمودن غذاهای خوشمزه منتظر مردان می مانند تا از آنها پذیرائی نمایند و طلب حلالیت بطلبند.

در روز عید اکثر مردم به دید و بازدید از بزرگترها و مریضان می روند همچنین اگر در طول چند ماه فردی از نزدیکان خود را از دست بدهد مردم جهت دلداری به منزل وی می روند.
ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 304 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

 

مسجد جامع ورامين مسجدي قديمي مربوط به دوره ايلخاني با گچ‌بري‌هاي فاخر است.
به گزارش خبرنگار حوزه ميراث فرهنگي باشگاه خبرنگاران، مسجد جامع ورامين يا مسجد جمعه ورامين مسجدي قديمي مربوط به دوره ايلخاني بوده و يكي از قديمي‌ترين ساختمان‌هاي شهر ورامين است.
ساختن مسجد در دوره سلطان محمد خدابنده آغاز و در دوره پسرش به پايان رسيد. 

بنابراين گزاش؛ گچ‌بري‌هاي اين بنا از زيباترين نمونه گچ‌بري‌هاي ايراني است.

مدخل مسجد دروازه ورودي بوده كه ايواني را تشكيل مي‌دهد كه سرتاسر ضلع شمالي مسجد است. 

صحن مسجد حياطي مستطيل شكل بوده و وسط آن حوضي است شبيه حوض‌هاي وسط قلعه‌هاي مسكوني و رباطها است. 


ايوان شبستان بلند و داراي كتيبه‌هاي ارزشمند است به طوريكه كتيبه‌هاي سوره جمعه در متن و در حاشيه كتيبه‌هاي كوفي آن از نمونه ه‌اي خوب كتيبه‌هاي گچ‌بري اين عصر است.

گفتني است؛ بالاي محراب تا گوشوارها هيچ كاشيكاري وجود ندارد. /ص

گزارش از: مرضيه اميري
ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 291 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

به گزارش حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران، سي تير 1331 در تاريخ اين مرز و بوم يادآور مجاهدت‌ها و جانفشاني‌هاي ملتي است كه خواستار از بين بردن غبار خودكامگي و اشرافيت درباري از رخسار وطن بود و با اتكا به روحانيت و مرجعيت شيعه، نغمه آزادي و آزادگي بسرايد.

30 تير 1392 بهانه‌اي بود براي مرور دوباره تاريخ لذا گزارش پيش رو با بررسي پيوند ميان روحانيت و مردم تحقير دوباره دربار را نشان داده است:

استعفاي مصدق، جرقه قيام

پس از افتتاح هفدهمين دوره مجلس شوراي ملي، دكتر مصدق در هفدهم تير ماه 1331 بنابر سنت پارلماني از سمت خود استعفا كرد.

اين در حالي بود كه او به تازگي از مسافرت خود جهت شركت در دادگاه بين‌المللي لاهه به وطن بازگشته بود. در اين مسافرت كه بيش از يك ماه به طول انجاميد، دكتر مصدق با شركت در جلسات دادگاه ضمن دفاع حقوقي از منافع ايران و رد صلاحيت ديوان لاهه براي رسيدگي به شكايت انگلستان و با استفاده از تريبون آزاد آن ديوان به افشاي سياستهاي استعماري انگلستان پرداخت.




در چنين اوضاعي، رأي اعتماد مجلس از نظر مصالح ملي با توجه به تأثيري كه مي‌توانست در رأي ديوان لاهه داشته باشد حائز اهميت بود، چرا كه رأي عدم اعتماد مجلس به دولت مفهوم بي اعتمادي مجلس از كاركرد دولت مصدق در ديوان لاهه را به همراه داشت و در رأي صادره ديوان مي‌توانست تأثيري منفي براي ايران داشته باشد.

 مجلس شوراي ملي در پي تظاهرات گسترده و اعتصابات مردم در حمايت از دولت در پانزدهم تير، تحت تأثير فشار افكار عمومي مجدداً به دكتر مصدق رأي داد، اما مجلس سنا رأي خود را به بعد از اظهارنظر شاه موكول كرد و به اين ترتيب نارضايتي خود را برملا ساخت.

اين موضعگيري با مخالفت دكتر مصدق مبني بر اينكه تا پيش از ابراز تمايل مجلس مسئوليت نخست‌وزيري را نخواهد پذيرفت مواجه شد و نهايتاً مجلس سنا مجبور شد به دكتر مصدق رأي اعتماد بدهد. در نتيجه روز نوزده تير ماه شاه فرمان مجدد نخست‌وزيري دكتر مصدق را صادر كرد.

اين بار دكتر مصدق ضمن اعلام برنامه‌هاي خود، تقاضاي تصويب لايحه اختيارات را به مدت شش ماه از مجلس كرد. مخالفان او اعم از وابستگان دربار و حزب توده با به راه انداختن تبليغات وسيع، گرفتن اختيارات را به معني هموار كردن ديكتاتوري قلمداد كردند. در اين شرايط دكتر مصدق روز 25 تير 1331 براي مشورت و تبادل نظر در مورد وزيران جديد به ديدن شاه رفت.

وي تفصيل اين ملاقات را در خاطرات خود آورده است. مصدق تصميم گرفته بود اختيار تعيين وزير جنگ را از شاه بگيرد «تا دخالت دربار در آن كم شود و كارها در جهت صلاح كشور پيشرفت كند....» واكنش شاه در برابر اين پيشنهاد چنين بود: «پس بگوييد من چمدان خود را ببندم و از اين مملكت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت كه در اين صورت استعفا خواهد داد.

نخست وزیری قوام

"احمد قوام" ملقب به "قوام السلطنه" که در دوره قاجار چندین نوبت عهده دار سمت رئیس الوزرایی بود بار دیگر حکم نخست وزیری خود را این بار از دست محمدرضا پهلوی دریافت کرد . قوام که جانشین یک نخست وزیر محبوب و مردمی شده بود پس از آن که اوضاع را ملتهب و بحرانی دید اعلامیه شدید اللحنی را به منظور ارعاب مردم صادر کرد.



"آیت الله كاشانی" به مخالفت شدید با قوام برخاست و با صدور اعلامیه‌‌ای ، مردم را به مبارزه تشویق كرد.

در اعلامیه ایشان آمده بود." احمد قوام، عنصری كه در دامان دیكتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را پس داده و دادگاه ملی، حكم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر كرده است، برای چندمین بار بر مسند خدمتكاران واقعی گماشته اند.

احمد قوام باید بداند در سرزمینی كه مردم رنجدیده آن پس از سال‌ها رنج و تعب، شانه از زیر بار دیكتاتوری كشیده اند، نباید رسماً اختناق افكار و عقاید را اعلام ، و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید نماید. برعموم برادران مسلمان من لازم است كه در این راه جهاد اكبر، كمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت كنند كه تلاش آنها دربه دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است. "

در حالی كه دكتر مصدق به احمد آباد ، محل اقامت خود رفته و سكوت اختیار كرده بود، آیت الله كاشانی با صدور این اعلامیه ، مردم را به حركت در آورد.





هراس دربار از موضع قدرتمندانه آیت الله کاشانی

شاه و قوام از سخنان کاشانی به هراس افتادند و روش تهدید آیت‌الله کاشانی را در پیش گرفتند. روز 28 تیر، «حسین علاء» از طرف دربار به خانه‌ی کاشانی رفت و به تهدید او مبنی بر دستگیریش پرداخت.

کاشانی در پاسخ به علاء می‌گوید: «شما و اربابان شما بارها مرا زندانی و تبعید کرده‌اید. پس شما نمی‌توانید مرا بترسانید. بروید به اعلی حضرت بگویید که اگر بی‌درنگ دکتر مصدق به سرکار برنگردد، شخصاً به خیابان خواهم رفت و مبارزه‌ مردم را متوجه‌ دربار خواهم کرد».

حسین علاء ناامیدانه بازمی‌گردد. این بار، شاه و دربار طریق تطمیع کاشانی را در پیش می‌گیرند و بدین منظور «حسن ارسنجانی» را نزد کاشانی می‌فرستند. ارسنجانی به کاشانی قول می‌دهد که اگر دست از مبارزه بردارد، انتخاب شش وزیر از وزرای کابینه را بر عهده‌ی او خواهد نهاد.

آیت‌الله کاشانی با لحن تندی پاسخ می‌دهد: «شما شرم نمی‌کنید؟ شما می‌خواهید به من حق‌السکوت بدهید! بروید و به شاه بگویید که اگر دکتر مصدق تا فردا بازنگردد، آنگاه من پیشاپیش مردم قیام خواهم کرد.

کاشانی در پاسخ به یک خبرنگار خارجی، قوام را خیانت‌کار به ملت نامیده و ریختن خون او را تکلیف شرعی هر مسلمان اعلام می‌کند. پس از این مردم، به تأسی از آیت‌الله کاشانی دست به اعتصاب می‌زنند و آیت‌الله کاشانی خبرنگاران داخلی و خارجی را در منزل خود جمع کرده و اعلام می‌نماید: «به خدا سوگند یاد می‌کنم اگر قوام نرود، اعلام جهاد خواهم کرد و خود نیز کفن می‌پوشم و مردم را همراهی می‌کنم». از پی این ماجراها مصدق نیز از احمدآباد برمی‌گردد و با کاشانی تلفنی گفتگو می‌کند.





دیکتاتور به ارتش متوسل می شود


پس از مقاومت آیت الله کاشانی و عدم واکنش مناسب از طرف حکومت و پافشاری قوام در مواضع خود، آیت الله کاشانی طی اعلامیه‌ای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را تعطیل عمومی اعلام کرد.

در این اعلامیه آمده بود: «امیدواریم هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور می باشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش شرکت نمایند.»

روز دوشنبه ۳۰ تیرمردم ایران یکپارچه به پاخاستند.

عده ای از مردم کفن پوشیدند و به خیابان ها رفتند. در تهران محله پامنار که منزل آیت الله کاشانی در آنجا قرار داشت توسط قوای دولتی محاصره شد.



قوام و شاه که از این قيام حیرت‌زده شده بودند لاجرم مجبور شدند از نیروهای ارتش استفاده کنند. در اغلب نقاط و شهرهای ایران وضعیت فوق العاده و غیرمنتظره ای رخ داده بود. به خصوص حضور ارتش به این وضعیت دامن زد. در آبادان یک زن باردار کفن پوش خود را به زیر تانک انداخت. در کرمانشاه نیز مردم به پاخاستند و نیروهای مسلح بر روی آن ها آتش گشودند. ارتش در آن روز عملاً در مقابل مردم ایستاد و ده ها نفر جان خود را از دست دادند افسران جوانی که از این کشتار دچار نفرت شده بودند به فکر شورش افتادند.

شاه کاملاً تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خیابان‌ها، صحنه تظاهرات را به میدان جنگ تبدیل کرد .





عقب نشینی دیکتاتور با استعفای قوام


آیت الله کاشانی پس از سقوط قوام در نخستین اقدام اعلامیه ای صادر کرد و خواستار حفظ احترام ارتش و نیروی انتظامی از مردم شد، زیرا بسیاری از نیروهای نظامی نشان داده بودند تمایل به کشتن مردم ندارند. به این ترتیب فضای متشنجی که بین مردم و ارتش به وجود آمده بود از بین رفت و آرامش نسبی شهر را فراگرفت.

در روز  ۳۱تیرماه بار دیگر آیت الله کاشانی اطلاعیه ای صادر کرد و اعلام نمود اسامی تعداد شهداي سي تیر توسط مامورین دولتی مخفی شده است، لذا خانواده‌هایی که نزدیکانشان مفقود شده اند مراتب را به نمایندگان مردم اعلام نمایند. به این ترتیب متعاقب فاجعه سي تیر، آیت الله کاشانی با رهبری جمع تظاهرکنندگان عملا به یاری مردم شتافتند و به هدایت مردم همت گماشتند.

در آن روز بسیاری از محافل خبری اعلام کردند که تعداد کشته شدگان از یکصد نفر تجاوز کرده است. مامورین حکومت نیز به صورت مخفیانه شهدا را در اراضی اطراف مهرآباد و کرج دفن کردند. بسیاری از محافل مردمی و مذهبی روز ۳۰ تیر را عزای ملی اعلام کردند و یاد شهدای خود را پاس داشتند. اما موضوع جالب توجه در ۳۰ تیر آن بود که شب آن روز پس از آن که مامورین شهربانی از خیابان‌ها رفتند و خود مردم حفظ امنیت شهر را بر عهده داشتند هیچ سرقت و یا نزاعی در شهر رخ نداد.





بازتاب قیام 30 تیر در نشریات خارجی


واقعه 30 تير بازتاب وسيعي در سراسر خاورميانه داشت. اگرچه در داخل ايران بهره‌برداري مطلوبي از آن نشد، اما در خارج واکنش فوري آن کودتاي افسران آزاد در مصر و خلع ملک فاروق بود که در کمتر از يک هفته پس از آن رخ داد. 26 قيام مزبور در مطبوعات جهان به خصوص در اروپا و آمريکا به عنوان پيروزي بزرگ ملت ايران و دکتر مصدق مورد بحث و بررسي قرار گرفت، چرا که بازگشت دکتر مصدق لطمه جدي به منافع بريتانيا وارد ساخته بود. قوام ظاهراً فراري و پنهان شده بود هر چند که بيشتر مردم تهران از محل اقامت وي مطلع بودند.

دکتر مصدق نير علي‌رغم درخواستهاي مکرر مردم تهران و شهرستانها، حاضر نشد قوام را به مجازات برساند و از عاملين فاجعه 30 تير انتقام بگيرد، چون از جانشيني قوام به جاي خود ناراضي نبود.

پس از واقعه ۳۰ تیر بسیاری از نشریات خارج از کشور اوضاع داخلی ایران را تحلیل کردند و ۳۰ تیر را به عنوان جلوه پیروزی مردم بر سلطنت معرفی کردند.

روزنامه «المنار» چاپ دمشق در ۳۱ تیر ۱۳۳۱-  نوشت: «ملت ایران، ملت برادر ما، ملتی است خارج از اندازه مسالمت جو ولیکن شدت فشار استعمار آن را وادار به منفجر شدن نمود ... قوام السلطنه آمد که با استعمارگر کنار بیاید ملت بر آشفته شد و قیام نمود.»

روزنامه «نیواستیمن»  ضمن اشاره به قیام سی تیر نوشت: حوادثی که اخیراً در ایران روی داده است مراجعت شرکت نفت انگلیس را به ایران غیرممکن می سازد. همچنین در مقاله ای در یکی از روزنامه های لندن در ۵ مرداد ۱۳۳۱ چنین آمد: «اتفاقات فوق در ایران تاج و تخت را تحقیر و دستگاه سیاسی را تضعیف نمود.»

قیام سی تیر تجلی تبعیت مردم از روحانیت

در روز 27 تیر یعنی زمانی که تنها 48 ساعت از نخست وزیری قوام می گذشت وی طی اطلاعیه ای در انتقاد از مصدق اعلام کرد مصدق برای حمله به افراطیون سرخ به ارتجای سیاه متوسل شده است، در واقع هدف اصلی قوام از صدور این اطلاعیه نه انتقاد از مصدق بلکه توهین به شخص آیت الله کاشانی و تضعیف روحانیت و همچنین القای لزوم جدایی دین از سیاست  بود . 

گویی قوام با آن همه تجربه در سیاست از شناخت نظرات و تمایلات توده‌های  مردم بی بهره بود چرا که در جریان قیام سی تیر مردم به فرمان روحانیت لبیک گفته و کفن پوش به میدان آمدند و این امر بار ديگر در 26 سال بعد در جریان انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) محقق شد و این بار نه دولت  پنج روزه قوام که نظام 2500 ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد .





سی تیر باید روز کاشانی نامگذاری می‌شد

رهبر معظم انقلاب که تسلط بسیار بالایی بر جریانات مختلف تاریخی دارند، طی سخناني در خطبه‌های نماز جمعه 29 تیر 1363  راجع به قیام 30 تیر با اشاره به این که سی تیر می‌بایست روز گرامیداشت آیت الله کاشانی نامگذاری می‌شد، خاطر نشان کرد:  مرحوم آیت الله کاشانی با علاقه و احساساتی که مردم نسبت به او داشتند، ارادتی که داشتند، سوابق مبارزاتی که از او می‌شناختند، محبت شدیدی که در اعماق خانه‌هاو خانواده‌ها و دل‌ها از این مرد وجود داشت، توانست حکومتی را که از طرف شاه بود (حکومت رزم آرا) متزلزل کند، برای تشکیل یک حکومت ملی و مردمی زمینه‌سازی کند و مصدق را بر سر کار بیاورد یعنی اگر مرحوم کاشانی نبود مصدق یک گوشه‌ای نشسته بود و در صحنه سیاست هم نبود و کاری هم به سیاست نداشت و سال‌های متمادی بود که دکتر مصدق یک گوشه ای نشسته بود و کار به کار سیاست نداشت.

مرحوم آیت الله کاشانی زمینه سازی کرد و دودستی حکومت و دولت را به دکتر مصدق و ملی گراها داد.
ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 269 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

مدارس آمريكايي در ايران

تأسيس مدارس آمريكايي در ايران، با آغاز فعاليت ميسيون آمريكايي در اين كشور همراه است. گفتگو از فعاليت فرهنگي ميسيون شايد در نگاه اول غريب بنمايد؛ زيرا ميسيونر مترادف با انسان والايي است كه در سخت‌ترين شرايط و با امكاناتي ناچيز، سخاوتمندانه و با فداكاري تحسين‌برانگيز به ياري محرومان جهان مي‌شتابد. در حقيقت فعاليت ميسيون چه در مرحله تكويني خود كه موجدش كليسا بود و انگيزه‌اش رساندن پيام انجيل به مردم دنيا، و چه بعد از آن كه به اقصي نقاط سفر كرد و به همه جا سركشيد، آگاهانه يا ناآگاهانه، پنهان يا آشكار، با سياست استعماري غرب مرتبط بود.(1)
اين واقعيت از چشم ميسيونرها پوشيده نبود. از اين رو همواره مي‌كوشيدند تا آن را به گونه‌اي توجيه كنند. «دكتر جان‌الدر» كه در دوران سلطنت خاندان پهلوي مدت‌ها رئيس ميسيون پروتستان در ايران و همچنين رئيس هيئت مديره كالج البرز بود، (2) در پيشگفتار يكي از كتاب‌هاي خود براي اينكه خاطر خوانندگان نوشته‌اش را يكسره آسوده كند و ترديدها را از اذهان بزدايد، بر اين نكته تاكيد كرد كه : «خدمات ميسيونرهاي مسيحي در ايران و ساير كشورهاي دنيا از ناحيه دولت آنها نبوده و مطلقاً از طرف كليساهاي آمريكا به وجود آمده و توسط خود آنها اداره مي‌شود».(3) به هر حال در سال 1832/ م 1211 ش، دو كشيش آمريكايي به نام‌‌هاي «اسميت» و «دوايت» از سوي هيئت ميسيونري آمريكا براي مطالعه در احوال مسيحيان آذربايجان به ايران آمدند. اين در حالي است كه هيئت اعزامي پيشين، كار در ميان مسلمانان ايران را صلاح نمي‌‌دانست. اسميت پس از بازگشت به آمريكا در گزارشي به هيئت ميسيونري درباره آسوري‌هاي اروميه نوشت : «مزرعه‌اي كه در اينجا موجود است به نظر من آماده حصار مي‌باشد. اينجانب، در تمام مسافرت خود مردمي نديده است كه به اندازه آسوري‌هاي ايران حاضر به قبول انجيل مسيح باشند.» (4)
گزارش اسميت، جمعيت مبشرين پروتستاني مذهب آمريكا را بر آن داشت تا كشيشي به نام «جوستن پركينز» را براي تبليغ روانه آذربايجان سازد. وي با پزشكي به نام «آساهل كوانت» همراه با همسرانشان وارد اروميه شدند.
با وجود اين تبليغات ميسيون بر اساس مذهب پروتستان بود، خشم كاتوليك‌ها برانگيخته شد و در كار پركينز دشواري‌هايي پديد آمد. پركينز براي رهايي مدرسه خود از تعرض كاتوليك‌ها، به ياري قاسم ميرزا، عموي محمد شاه كه به او انگليسي آموخته بود، فرماني از شاه گرفت تا به آسودگي به كار خود بپردازد.
پركنيز در 1846 م (1225 ش) دبستان خود را به خارج اروميه انتقال داد و آن را به يك مدرسه شبانه‌روزي تبديل كرد.
كمي پيش‌ ا‌ز آن، يعني در ماه مارس 1838، خانم گرانت همسر يكي از پزشكان دستگاه ميسيونري كه زبان تركي آذربايجاني را به خوبي فرا گرفته بود، دبستان دخترانه‌اي تأسيس كرد كه فقط چهار شاگرد آسوري داشت.
خانم گرانت يك سال پس از آن درگذشت و به جاي او دوشيزه «فيدليافيسك» از آمريكا به اروميه وارد شد. در سال (1843 م، 1221 ش) فيسك مدرسه‌اي شبانه‌روزي تاسيس كرد تا در محيطي مطمئن و به دور از تأثيرات خانواده، تعليمات انجيل را آموزش دهد. ميسيون نيز براي تشويق خانواده‌ها پرداخت هزينه خورد و خوراك شش نفر دانش‌آموز اين مدرسه را به عهده گرفت. بدين قرار، پس از گذشت دو سال تعداد شاگردان مدرسه به چهل تن رسيد. در اين هنگام ميسيون نيز از پرداخت هزينه تحصيل بچه‌ها سرباز زد.
ميسيون علاوه بر مدارسي كه در اروميه داشت، مدارس ديگري در روستاها احداث كرد.
در همه اين مدارس، علوم جديد، زبان انگليسي، تعليمات دين مسيح و مختصري زبان فارسي تدريس مي‌شد. (5)
پركينز، مؤسس ميسيون ايران در آخرين روز سال 1869 م (1248 ش) پس از 36 سال اقامت در ايران درگذشت. با مرگ او نخستين مرحله از خدمات ميسيونرهاي پروتستان در ايران به پايان رسيد. همزمان با مرگ پركنيز، هيئت مركز ميسيون در آمريكا تصميم گرفت، دامنه فعاليت خود را در ايران گسترش دهد. از اين رو، نام «ميسيون براي نسطوريان ايران» به «ميسيون آمريكايي در ايران» مبدل شد و توجه ميسيون به نقاط ديگري چون تهران، تبريز و همدان معطوف گشت.
در 1872 م/ 1250 ش، يك هيئت ميسيونري آمريكايي به رياست «جيمز باست» مامور تشكيل شعبه ميسيون در تهران يا همدان گرديد. باست، پس از بررسي‌هاي همه جانبه، تهران را برگزيد و پس از ورود به اين شهر، به فراگيري زبان فارسي پرداخت. در آن هنگام ارمني‌هاي ساكن پايتخت، دبستان كوچكي داشتند كه هزينه آن از رهگذر شهريه دانش‌آموزان تامين مي‌شد. در 1251 ش، ميسيون دبستان ديگري براي ارامنه در نزديك دروازه قزوين احداث كرد. اين مدرسه كه در آغاز فقط ده شاگرد داشت، نخستين پايه دبيرستان البرز به شمار مي‌آيد. (6)
در 1885 م/ 1264 ش، ميسيونر «اسموئل وارد» از آمريكا به تهران آمد. همان وقت ميسيون در خياباني كه بعدها قوام‌السلطنه ناميده شد (30 تير كنوني) زميني خريد تا ساختماني براي تاسيس يك مدرسه در آن بنا كند. گفتني است كه كلنگ اين ساختمان را ناصر‌الدين شاه به زمين زد. پس از انجام كار، طبقه دوم ساختمان به آقاي وارد و خانواده‌اش واگذار شد تا در آن زندگي كنند. طبقه اول به محل مدرسه اختصاص داده شد و پانزده نفر دانش‌آموز مدرسه دروازه قزوين نيز به آنجا منتقل شدند. در ضمن چند كودك يهودي هم در مدرسه پذيرفته شدند. در آن حال، مدرسه شش كلاس و پنجاه دانش‌آموز داشت. به تدريج در ميان برخي از خانواده‌هاي مسلمان اين تمايل پيدا شد كه كودكان خود را به آن مدرسه بفرستند. (7)
دوره تحصيل در اين مدرسه هفت سال بود و در آن، گذشته از انگليسي، فارسي و عبري نيز تدريس مي‌شد. با گذشت زمان بر وسعت مدرسه و تعداد شاگردان همچنان افزوده مي‌شد، تا آنجا كه در سال تحصيلي 76- 1275 ش، يكصد و سي و چهار دانش‌آموز در آن تحصيل مي‌كردند كه نيمي از آنان مسلمان بودند. (8)
در 1898 م/ 1277 ش، اسموئل وارد از ايران به آمريكا رفت و به جاي او دكتر «ساموئل جردن»، به تهران اعزام شد. در آن هنگام دبستان مزبور، شش كلاس براي دانش‌آموزان مقطع ابتدايي داشت. جردن در آغاز كار دو كلاس دبيرستاني به آن افزود و سرانجام موفق شد دبيرستان با شش كلاس ايجاد كند. به اين ترتيب در 1913م/ 1292 ش، ايران داراي دوره كامل دوازده ساله آموزش ابتدايي و متوسطه شد. (9)
براي توسعه دبيرستان مزبور، در سال 1292 ش، زمين بزرگتري به مساحت صد و پنجاه هزار ذرع خريداري شد. اين زمين كه از يوسف‌آباد تا خيابان پهلوي سابق (ولي‌عصر فعلي) امتداد داشت، از املاك بهجت‌آباد و جزو مرده ريگ ميرزا يوسف‌خان مستوفي‌الممالك بود دختر مستوفي‌الممالك و شوهرش شاهزاده جلال‌الدوله اين املاك را در بانك شاهنشاهي انگليس به گرو گذاشته بودند.
ميسيون آمريكايي همين زمين را از بانك خريد؛ اما بر سر تعيين حدود املاك مزبور با مشكلاتي مواجه شد. از آن جمله ميرزا هاشم آشتياني كه خود را براي زمين‌هاي بهجت‌آباد سهيم مي‌دانست و سندي هم براي گرفتن حق در دست داشت، بر ضد آمريكايي‌ها اقامه دعوا كرد.
علي‌اكبر داور، از سوي آمريكايي‌ها به حمايت فراخوانده شد، او هم پنجاه و چهار هزار ذرع از زمين‌هاي خريداري شده را به ميرزا هاشم واگذار كرد. همچنين ميرزا حسن‌خان مستوفي‌الممالك نسبت به زمين‌هايي كه با نام اراضي جلاليه خريداري شده بود، اعتراض داشت كه سرانجام با ميانجي‌گري ارسلان خلعتبري و به خاطر اهداف تربيتي آمريكايي‌ها، از اعتراض خود چشم پوشيد. (10) همان‌طور كه قبلاً دكتر جردن پس از ورود به ايران، رياست مدرسه هشت كلاسه‌اي را به عهده گرفت كه ارزش گواهينامه آن برابر با گواهينامه دوره متوسطه بود. حال در خور يادآوري است كه در همين هنگام بود كه مدرسه آمريكايي راه خود را يافت و بر‌آمد و بلند آوازه شد. اين مدرسه پس از انتقال به محل ساختمان دبيرستان البرز در سال 1308ش، با داشتن نهصد دانش‌آموز در شمار يكي معروفترين و مهمترين مدارس كشور در آمد.
دكتر جردن در واقع بنيانگذار اصل كالج البرز است و چهل دو سال تمام 1899- 1940 م 1278- 1319ش، در ايران به سر برد و به خوبي با فرهنگ و ادب ايران آشنا شد. سرانجام دولت ايران در سال 1312ش، مدارس ابتدايي خارجيان از جمله مدارس آمريكايي را تعطيل كرد و به دنبال آن در سال 1319ش، نيز مدارس متوسطه را به تعطيلي كشاند. از‌ آن پس ميسيون آمريكايي مدرسه مختلطي به نام «كامينتي اسكول» تاسيس كرد و به اداره آن پرداخت و چون با وجود اين مدرسه به اهداف خود دست نمي‌يافت، دو موسسه ديگر به نام‌هاي «ايران بتيل» و «بنياد البرز» را تاسيس و به آن اضافه كرد. (11)

پي‌نوشت‌ها:
1ـ درباره پيوند ميسيون با استعمار غرب ر ك: مقاله پيوند تاريخي كيش مسيح با استعمار غرب و ... مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد بهار و تابستان 1366.
2ـ مشاغل ديگر جان‌الدر در ايران عبارت بود از رئيس كميته فولبرايت ايران، عضو كميته آيزنهاور، رئيس كميته كلي‌سايي كمك به زلزله‌زدگان و رئيس مدرسه آمريكايي.
3ـ الدر، جان؛ تاريخ ميسيون آمريكايي در ايران، ترجمه سهيل آذري، انتشارات نورجهان، 1333 ش، ص 1 .
4ـ همان، ص 4.
5ـ كاويان‌پور، احمد؛ تاريخ رضائيه، انتشارات آسيا، ص 236.
6ـ سالنامه دبيرستان البرز، سال تحصيلي، 29ـ 1328، ص 2.
7ـ سده‌نامه دبيرستان البرز، سال تحصيلي 1354، ص 2.
8ـ تاريخ ميسيون آمريكايي در ايران، همان، ص 37.
9ـ سالنامه دبيرستان البرز، سال تحصيلي 29ـ 1328، ص 3 و 5.
10ـ همان.
11ـ سده‌نامه دبيرستان البرز، سال تحصيلي 29ـ 1328، ص 5ـ 11.
جهت اطلاع بيشتر ر ك: گنجينه اسناد، سال سوم، زمستان 1372؛ تاريخ روابط ايران و ممالك متحده آمريكا

 

 

درج شده در ماهنامه الکترونیکی دوران

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 293 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

پيدايش قراسوران دولتي در ايران

ناصرالدين شاه قاجار پس از بازگشت از سفر اروپا در سال 1290 ق، با پيشنهاد مشيرالدوله وزير امور خارجه مبني بر تشكل نيرويي كه با روشي نوين به حفظ و حراست از راهها و مناطق روستايي بپردازد موافقت نمود اين تشكيلات كه طرحي كمرنگ از ژاندارمري‌هاي اروپا و بويژه كشور عثماني بود، به «قراسوران»(1) مشهور گشت. نظم و كارايي و توسعه اين نيرو در اوايل فعاليتش خوب بود. « به دستور سپهسالار ابتدا در راههاي اصلي خراسان، گيلان، گرگان، مازندران، سواراني مسلح برگماشتند و پاسگاه‌هايي نيز براي آنها ساختند، سپس سپهسالار براي امنيت راههاي اصلي ديگر استان‌ها و شهرستان‌هاي مهم كشور، استخدام نهصدو بيست سوار مسلح را در نظر گرفت و گزارش كار و نقشه محل استقرار پاسگاهها را روز پنجم شوال براي شاه فرستاد. شاه اين پيشنهاد را پذيرفت و دستور تأمين هزينه آن را داد.» (2)
عملكرد قراسوران تا هنگامي كه زير نظر دولت بودند خوب و رضايت‌بخش بود ولي همين كه دولت با هدف كاستن از هزينه‌ها حراست و نگهباني از راهها را به خان‌هاي محلي واگذار نمود و تشكيلات قراسوران را تابع آنها نمود، اين ارگان كارايي خود را از دست داد. در نتيجه منظور اصلي كه امنيت عمومي بود، حاصل نمي‌گرديد چه افراد قراسوران معمولاً از نوكران و گماشتگان و رعاياي خود خوانين محلي بوده و هر موقع هر كدام را مي‌خواستند، مي‌آوردند و هر يك را مايل نبودند،‌بيرون مي‌كردند و تعدادي اسلحه سيستم مختلف را هم كه دولت داده بود هر لحظه به دست شخصي مي‌افتاد كه صلاحيت و عدم صلاحيت دارنده آن مجهول و به علاوه عيب بزرگ كار اين بود كه نفوذ و قدرتي اضافه بر نفوذ محلي به خوانين داده مي‌شد و روي همين جريانات يك نوع خودسري و ملوك‌الطوايفي ايجاد شده بود.»(3)
اين ارگان با همين شيوه تشكيلاتي تا پايان حكومت محمد‌علي شاه قاجار پابرجا بود ولي با پيروزي مشروطه‌خواهان ادامه كار قراسوران به صورت سابق امكان پذير نبود.«روي اين اصل اولياء امور دولت به فكر افتادند كه تشكيلاتي مطابق قشون كشور تشكيل دهنده تا قواي تأمينيه مركزيت يافته، سازماني منظم و افرادي ديسپلينه بوجود آيد كه مناسب با اوضاع روز بوده و بتواند نظم طرق و شوارع و دهستان‌ها را به نحو مطلوب و عملي و قانوني تأمين كند.»(4)
سرمارلينگ سفير انگليس در ايران وضع امنيت راهها را بسيار بد توصيف كرده است:
نفوذ حكومت مركزي به كلي از ميان رفته است و شاهد آن نداشتن قدرت است در امر و تحكم به اطاعت حتي در مورد رؤسايي كه تحت اختيار آن واقع‌اند در چنين اوضاع و احوالي دولت‌هاي وقت هر كدام به مقتضاي زمان و برحسب امكانات خود تدابيري براي تثبيت وضع مملكت به كار مي‌برند و به منظور رفع ناامني‌ها و بي‌نظمي‌هاي راهها درصد تشكيل سازمان‌هايي مجهز و مسلح بر مي‌آورند.(5)
ناصرالملك رئيس‌الوزراء براي رفع اين پريشاني‌ها معتقد بودند كه «قشون» موجود بايد منحل شود و به جاي آن سازماني كوچكتر ولي فعال‌تر و پرتحرك‌تر به نام ژاندارمري نظام تشكيل گردد كه وظيفه اعاده نظم و آرامش در مرزها و نواحي ايران (وظيفه ارتش) و حفظ امنيت در راهها (وظيفه ژاندارمري) هر دو را به عهده داشته باشد. ولي از فحواي «قانون تشكيل ايالات و ولايات» كه در چهاردهم ذيقعده 1325 ق يعني چند ماه بعد از معرفي كابينة ناصرالملك به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد، چنين بر مي‌آيد كه به موجب اين قانون، قواي انتظامي كشور در اين موقع، شامل «قشون» تابع وزارت جنگ؛ نظميه، ضبطيه و قراسوران تابع وزارت داخله گرديد، به صورتي كه قشون براي حفاظت از مرزهاي كشور و براي حفظ امنيت در داخل شهرها و دهستان‌‌ها و در طول راههاي كشور به ترتيب ادارات نظميه، ضبطيه و اداره قراسوران عهده‌دار مسئوليت بودند.
اين قانون در تاريخ ژاندارمري ايران نخستين قانون مدون و رسمي است كه در دسترس قرار دارد. به موجب اين قانون مقرر بود:
در هر شهري كه اداره حكومتي تشكيل شود، اداره‌يي هم براي ترتيب و تنظيم امور قراسوران‌ها تشكيل گرديد. (ماده 346)
تعداد قراسوران‌هاي هر شهرستان باتبادل نظر وزراي كشور، دادگستري و راه، معين گردد. (ماده 349)
در تعيين عده‌اي قراسوران‌هاي ولايتي مقدار و وسعت خاك آن ولايت و اخلاق و عادات سكنه و طوايف آن و همچنين اهميت طرق و شوارع و عده نظميه و ضبطيه ولايت منظور نظر قرار گيرد. (ماده 350)
رئيس قراسوران‌هاي ولايتي و معاون و افسران جزء قراسوران داراي درجات نظامي بوده و از افسران نظامي انتخاب شوند و تمام افسران و افراد قراسوران «از حيث درجه و مقام و اعطاي مناصب و امتيازات و قواعد خدمتي تابع قواعد و ترتيبات خدمت نظامي باشند (ماده 351) و در مورد وظايف قراسوران‌ها، نص قانون چنين بود:
اول وظيفة اداره قراسوران‌ها حفظ و حراست راهها و امنيت طرق و شوارع است و حدود تكاليف آنها در اين باب همان است كه در فصول راجع به ادارات ضبطيه و نظميه مندرج است يعني آنچه كه بر عهده اداره نظميه (در شهرها) و ادارات ضبطه (در بلوكات) است با جزيي اختلاف مقتضيات محل، بر عهده اداره قراسوران‌ها نسبت به طرق و شوارع وارد مي‌آيد.» (ماده 353)
اداره قراسوران‌ها مكلف بود اقدامات لازم براي جلوگيري از جنجه و جنايات به عمل آورده مرتكبين جنجه و جنايات و مقصرين را دستگير نمايد... (ماده 354)
حدود اقدامات اداره قراسوران‌ها، حفظ راهها و ساختمان‌ها و عماراتي بود كه بر سر راهها واقع بودند.(6) (ماده 356)
آنچه از اسناد و شواهد بر مي‌آيد كه قراسوران دولتي تا اواخر سال 1300 شمسي در برخي از ايالات و ولايات به فعاليت خود ادامه داد و از سال 1301 به بعد فعاليت قراسوران دولتي پايان يافت.


پانوشت‌ها:
1ـ قراسوران: كسي كه به سركردگي فوجي از طرف سلاطين در راهها بنشيند تا قوافل را از منازل مخوفه حفظ نمايند.
2ـ برگ‌هاي تاريخ، ص 136.
3ـ تاريخ ژاندارمري، ص 22.
4ـ همان.
5ـ كتاب آبي، ج 1، سند شماره 85.
6ـ تاريخ ارتش ايران از هخامنشي تا عصر پهلوي، ص 88 و 89.

 

 درج شده در ماهنامه الکترونیکی دوران

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 311 تاريخ : سه شنبه 29 / 5 ساعت: 0:39

http://jonobchat.ir 

یکی از دوستان گفت این آدرسو بذار و منم گذاشتم

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 291 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

ببين چقدر خوشكل بوده....

تجاوز جنسی به لطفعلی خان در برابر خان قاجار
وی را در حالیکه در نبرد با دشمنان زخمهای سختی را بر بازو و پیشانی برداشته بود به کرمان نزد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود با همان حال نزار در برابر آغامحمد خان ایستاد و بدو سلام نداد و وی را خوار داشت.آغامحمد خان نیز دستور داد که اصطبل‌بانانش که از ترکمانان بودند وی را مورد تجاوز جنسی قرار دهند. فردای آن روز وی را باز به پیش خان قاجار آوردند در حالیکه دیگر هوشی در تن نداشت و آب هم بدو نداده بودند و وی را بر روی زمین می‌کشیدند.به گزارش تاریخنویسان خان قاجار با نیشخند بدو گفت که: هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟ واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتند نداشت تنها سرش را بالا برد و با خشم بدو نگریست.این ایستادگی خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.برخی نیز نوشته‌اند که او با دستهای خود چشمهای وی را از کاسه بیرون کشید.در باره چگونگی کور کردن وی نیز برخی بر این باورند که چشمهایش را از کاسه بیرون آوردند و برخی نیز چنین گزارش داده‌اند که میل داغ بر چشم او کشیدند.همچنین برخی تاریخنویسان گفته‌اند که دست و پای وی را نیز به دستور خان قاجار بریدند.

مرگ
لطفعلی خان را آغامحمد خان پس از آن که با خود در شهرهای گوناگون ایران گرداند و به نشانه پیروزی پیکر نیمه جانش را در برابر دیدگان میردم نمایش داد به تهران برد و پس از چندی که وی را آزار و شکنجه بیشتر داد دستور کشتنش را داد.مرگ وی را به روش خفه کردن نوشته‌اند.پاره‌ای هم بر این باورند که او خودکشی کرده است.پیکرش را در امامزاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند.امروزه سنگ گوری بر خاکش نهاده‌اند که خرجش را بازاریان تهران پرداخت نمودند.

رفتار آغامحمدخان با بازماندگان واپسین شاه زند
دستور دیگرش بیرون کشیدن استخوانهای کریم خان زند،بنیادگذار پادشاهی زندیان از آرامگاهش بود،وی استخوانهای نخستین زند را به تهران برد و دستور داد که در زیر پله‌های کاخش جایی که همیشه از آن گذر می‌کرد خاک کنند تا همیشه بر آن پای نهد.این استخوانها تا پادشاهی رضاشاه پهلوی در همانجا ماند تا در زمان پادشاهی او استخوانها را با احترام بسیار از خاک بیرون آوردند و در جایی دیگر به خاک سپردند.
سپس دستور بازداشت و زورگیری داراییهای زندیان و وابستگان آنها را داد و آنگاه شاهزادگان و شاهدختان زندی را با خواری بسیار یکجا گرد آورده و به سوی استرآباد کوچاند.چنین می‌نماید که سرنوشت شومی بر آنها رفته است،برای نمونه دختر کریم خان زند را به زور به یک قاطرچی شوهر داده‌اند،ولی روی هم رفته به دلیل سانسور دستگاه قاجار آگاهی درستی از سرنوشت همه آنها نداریم. پسران لطفعلی خان فتح‌الله خان و خسرومیرزا نیز اخته شدند و مانند بردگان به فروش رسیدند. خسرومیرزا را پس از اخته کردن کور نمودند و به بردگی قاجارها گماشتند. به دستور خان قاجار سپاهیانش به شاهدخت مریم همسر لطفعلی خان تجاوز کنند.
آغامحمد خان همچنین مردم کرمان را نیز به گناه یاری دادن به لطفعلی خان جزای سختی داد،به فرمان او هفتاد هزار جفت چشم از مردان این شهر درآوردند و به زنان تجاوز کردند و آنان را چون بردگان فروختند و نه روز تمام این فاجعه دنباله داشت و در این دو روز تا توانستند از این شهر کشتند و بی‌سیرت کردند و ویران کردند و به آتش کشیدند و به بردگی بردند چنانکه کرمان تا سالها آبادی نیافت.به گزارش تاریخنویسان هشت هزارتن زن و کودک کرمانی را سپاهیانش به بردگی فروختند.همچنین به سبک مغولها فرمان داد تا از سر اسیرا جنگی کله‌منارهایی برای یادبود بسازند که تا سالها به جا بودند.
همچنین در برخورد با سربازان وفادار به لطفعلی خان دستور داد که گوششان را بریدند و چشمشان را از کاسه بیرون کشیدند و از فراز کوه به پایین پرتشان کردند.همچنین گروهی از وفاداران به واپسین شهریار زند را گرد آورد و شمشیرهایشان را بدان پس داد و گفت اگر می‌خواهند زنده بمانند باید با هم بجنگند،ولی آنها شمشیرها را به سوی خود برگرداندند و خودکشی کردند.نامدارترین سردار لطفعلی خان زال خان نام داشت.همچنین منشی شاه جوان را که میرزا محمدخان کاشانی نام داشت فرمان داد تا چشمش را درآوردند و دستش را بریدند.
:1 8:
آخه چرااااااااااااااااااااااا اااااا؟؟؟من لطفعلي رو خيلي دوس دارم....كاش در زمانش بودم و باهاش هم رزم ميشدم......



ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 643 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23


کورش بزرگ


مجموعه زیر سخنانی است که منتسب به این پادشاه اسطیری ایران می باشد:

1. دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

2. خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم راتوانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن.

3. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

4. آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولتاست .

5. وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکرمی کنند، نه رفتار و عملکرد شما.

6. سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد.

7. اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را میگیرید که همیشه می گرفتید .

8. افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوتانجام می دهند.

9. پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری باچند نفر.

10. کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

11. کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

12. انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

13. همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل درباشد.

14. تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

15. دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

16. عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

17. آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

18. وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آننخواسته اید .

19. من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد

20. من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای

راستی تولد تولد تولدم مبارک

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 262 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پايان زندگی نزديك گشته ام. من آن را با نشانههای آشكار دريافتهام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكی، جوانی و پيری بخت یار بوده ام. هميشه نيروی من افزون گشته است، آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمیكنم كه از هنگام جوانی ناتوان ترم.


من دوستان را به خاطر نيكويی های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان بردار خويش ديده ام.

زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز میگذارم. اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پيروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم. در اين هنگام كه به سرای ديگر میگذرم، شما و ميهنم را خوشبخت میبينم و از اين رو میخواهم كه آيندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چيزی است شبيه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابديت می پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد می گردد به آتيه تسلط پيدا می كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنين بود كه من انديشيدم به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسيد كه در بقای او هيچ ترديدی نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.


بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشانی و نابسامانی روی ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست می*دارم ولی فرزند بزرگترم كه آزموده تر است كشور را سامان خواهد داد.


فرزندانم! من شما را از كودكی چنان پرورده ام كه پيران را آزرم داريد و كوشش كنيد تا جوان تران از شما آزرم بدارند.
تو كمبوجيه، مپندار كه عصای زرين پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان يک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن تری هستند.


همواره حامی كيش يزدان پرستی باش، اما هيچ قومی را مجبور نكن كه از كيش تو پيروی نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسی بايد آزاد باشد تا از هر كيشی كه ميل دارد پيروی كند .


هر كس بايد برای خويشتن دوستان يك دل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاری به دست نتوان آورد.
از كژی و ناروايی بترسيد .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجرای عدالت تسامح ورزيد ، ديری نمی انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد . من عمر خود را در ياری به مردم سپری كردم . نيكی به ديگران در من خوشدلی و آسايش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برايم لذت بخش تر بود.


به نام خدا و نياکان درگذشته ی ما، ای فرزندان اگر می خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.
پيكر بی جان مرا هنگامی كه ديگر در اين گيتی نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد. چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اين همه چيزهای نغز و زيبا می پرورد آميخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشته ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكی كه به مردمان نعمت میبخشد آميخته گردم.


هم اكنون درمی يابم که جان از پيكرم می گسلد ... اگر از ميان شما كسی میخواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامی كه روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پيكرم را كسی نبيند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را موميای نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكی مثل ايران دفن شود.
از همه پارسيان و هم پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند.


به واپسين پند من گوش فرا داريد. اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيد. ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 258 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

داریوش بزرگ را میتوان به جرات یکی از نوابغ هوشمند و شایسته برای قدرت و شاهنشاهی آسیا نامید . در اینجا بر این هستیم تا گوشه ای از کارهای شگفت انگیز این فرزند پاک ایران و شاهنشاه 28 کشور آسیا را بررسی کنیم و همچنین با اندیشه های اهورایی این ابر مرد وطن پرست تاریخ ایران و جهان که بدون تردید وی ادامه دهنده راه کورش بزرگ بوده است آشنایی بیشتری داشته باشیم . وی در سال 522 پیش از میلاد بر اریکه شاهنشاهی آسیا نشست و در سال 486 پیش از میلاد چشم از جهان فرو بست و ایرانی را برای ما به ارث گذاشت که درجهان بی سابقه بود . پس از وی خشیارشا بزرگ بر اریکه شاهنشاهی 28 کشور آسیایی نشست و راه پدر بزرگوار خود را ادامه داد . داریوش پور( پسر) گشتاسب - پور ارشام - پور آریارمن - پور چیش پش بود که نیاکانش در سه نسل به کورش بزرگ بازمی گشت. وی یکی از سرداران نامی ارتش کمبوجیه فرزند کورش بزرگ بود . پس از درگذشت کمبوجیه داریوش بزرگ بر ضد بردیای دروغین که خود را فرزند کورش معرفی کرده بود قیام کرد و سلطنت را از وی بازستاند . داریوش با همکاری 6 سردار برجسته از ارتش کمبوجیه که نامشان : وینددفرنه، اوتن، گائوبرووه، ویدرنه، بغ بوخش و اردومنش بود بر ضد شاه دروغین قیام کردند و وی را از مقام شاهی برکنار و مجازات کردند . سپس یکی از 7 تن سردار ایرانی در طی مسابقه ای در میدان اصلی شهر به مقام پادشاهی رسید و او کسی نبود جز داریوش بزرگ . به گفته هرودوت 3 سال نخست سلطنت وی برای سرکوب شورشیان و برقراری ایران یکپارچه صرف شد . یکی از مهم ترین اقدامات داریوش بزرگ قراردادن مصر به عنوان یکی از ولایات ایران بود. این اقدام برابر با 4 ژوئیه سال 489 پیش از میلاد صورت گرفت. وی قلمرو امپراتوری ایران را به 30 ایالت تقسیم کرد و هر ایالت را ساتراپی (واژه ای مادی است) نامید و دستور داد که با تاسیس پستخانه ارتباط مردم این ایالتها با هم تامین شود و داد و ستد با پول انجام شود (سكه هایی که ضرب کرده بود). مصر یكی از ساتراپی های ایران آن زمان بود که داریوش توجه خاصی به آن داشت. نظم دادن انسانی به مالیات های کشوری یکی دیگر از مهم ترین اقدامات داریوش بزرگ است. به گفته پلوتارخ مورخ نامی سالهای 46 تا 120 پس از میلاد همه ساله از کشورهای مختلف هدایایی به دربار شاهنشاهی ایران می آوردند تا اینکه داریوش مقدار مالیات را برای هر ایالت معین کرد. سپس مامورانی را فرستاد به ایالتهای امپراتوری تا ببینند چه مقدارمردم توانایی پرداخت مالیات را دارند؟ آیا مبلغ تعیین شده فشاری را بر مردم تحمیل نمی کند؟ سپس ماموران یه حضور شاهنشاه آمدند گفتند همه قادر هستند این مبلغ را بپردازند. با این حال داریوش بزرگ دستور داد همان مقدار را هم نصف کنند. که درباریان علت را پرسیدند. وی پاسخ داد ممکن است شهربانان هم برای خود مبلغی از مردم به صورت غیر قانونی دریافت کنند پس باید این را در نظر گرفت. ساخت راه شاهی با زیرسازی اصولی و مستحکم به طول 2700 کیلومتر یکی از شگفت انگیز ترین کارهای وی در 2500 سال پیش به حساب می آید. این راه از شوش به سارد در نزدیکی مدیترانه بود. زیرسازی مستحکم این راه که بسیار شبیه به آسفالتهای امروزی است از نبوغ امپراتوری داریوش بزرگ و برگزیدن اصولی ترین شیوه حکومتی و راه سازی به حساب می آید. ماریژان موله اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان را به داریوش نسبت داده است .

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 290 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

روزي مردي رو به دربار خان زند مي آورد و با ناله و فرياد مي خواهد كه كريمخان را فورا ملاقات كند. سربازان مانع ورودش مي شوند.. خان زند در حال كشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان خان بزرگوار زند دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند.مرد به حضور خان مي رسد. خان از وي مي پرسد كه چه شده مرد كه چنين ناله و فرياد مي كني؟ مرد با درشتي مي گويد همه امولم را دزد برده و الان هيچ در بساط ندارم. خان مي پرسد وقتي اموالت به سرقت ميرفت تو كجا بودي؟ مرد مي گويد من خوابيده بودم. خان مي گويد خب چرا خوابيدي كه مالت را ببرند؟

مرد در اين لحظه پاسخي مي دهد كه فقط مردي آزاده عادل و دمكرات چون كريمخان تحمل و توان شنيدنش را دارد. مرد مي گويد من خوابيده بودم چون فكر مي كردم تو بيداري!!!

خان بزرگوار زند لحظه اي سكوت مي كند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران كنند. و در آخر مي گويد اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم.

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 269 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

=p2>
عاقبت چاپلوسی در دربار کریم خان زند ( بسیار آموزنده )
 
 
 

کریم خان زند هر روز صبح علی الطلوع تا شامگاه برای دادخواهی ستمدیدگان، رفع ستم و احقاق حقوق مردم در ارک شاهی می نشست و به امور مردم رسیدگی می کرد. یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های و های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت، او طوری گریه می کرد که هق و هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد.

شاه که خود را وکیل الرعایا می نامید؛ دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند زان پس به حضور برسد. مردک حقه باز را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند.

کریم خان قبل از آنکه رسیدگی به کار او را آغاز کند نوازش و دلجویی فراوانی از وی به عمل آورد و آنگاه از خواسته اش جویا شد. آن مرد گفت: “من از مادر کور و نابینا متولد شدم و سالها با وضع اسف باری زندگی کرده و نعمت بینایی و دیدن اطراف و اکناف خود محروم بودم تا اینکه روزی افتان خیزان و کورمال خود را روی زمین کشیدم و به سختی به زیارت آرامگاه پدر شما رفته و برای کسب سلامتی خود، متوسل به مرقد مطهر ابوی مرحوم شما شدم. در آن مزار متبرک آنقدر گریه کردم که از فرط خستگی ضعف،‌ بیهوش شده ، به خواب عمیقی فرو رفتم! در عالم خواب و رویا، مردی جلیل القدر و نورانی را دیدم که سراغ من آمد و گفت: ابوالوکیل پدر کریم خان هستم. آنگاه دستی به چشمان من کشید و گفت برخیز که تو را شفا دادم! از خواب که بیدار شدم،‌ خود را بینا دیدم و جهان تاریک پیش چشمانم روشن شد! این همه گریه و زاری امروز من از باب تشکر و قدر دانی و سپاسگذاری از والد ماجد شما بود!”.

مردک حقه باز که باادای این جملات و انجام این صحنه سازی مطمئن بود کریم خان را خام کرده است، منتظر دریافت صله و هدیه و مرحمتی بود که مشاهده کرد کریم خان برافروخته شده، دنبال د‍ژخیم می گردد! موقعی که دژخیم حاضر گردید کریم خان دستور داد چشمان مرد حقه باز را از حدقه بیرون بکشد! درباریان و بزرگان قوم زندیه به دست و پای کریم خان افتادند و شفاعت مرد متملق و چاپلوس را کرده و از وکلیل الرعایا خواستند از گناه او در گذرد. کریم خان که ذاتا آدم رقیق القلبی بود، خواهش درباریان و اطرافیان را پذیرفت، ولی دستور داد مرد متملق را به فلک بسته، چوب بزنند!

هنگامی که نوکران شاه مشغول سیاست کردن مرد حقه باز بودند کریم خان خطاب به او گفت: “مردک پدر سوخته! پدر من تا وقتی زنده بود در گردنه بید سرخ، خر دزدی می کرد من که مقام و مسند شاهی رسیدم عده ای متملق برای خوشایند من و از باب چاپلوسی برایش آرامگاهی ساختند و مقبره ای برپا کردند و آنجا را عنیان ابوالوکیل نامیدند. اکنون تو چاپلوس دروغگو آمده ای و پدر خر دزد مرا صاحب کرامت و معجزه معرفی می کنی؟! اگر بزرگان مجلس اجازه داده بودند دوباره چشمانت را در می آوردم تا بروی برای بار دوم از او چشمان تازه و پر فروغ بگیری!” .

مردک سرافکنده و شرمسار به سرعت از پیش او رفت و ناپدید شد.

برگرفته از کتاب هزار دستان نوشته اسکندر دلدم

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 272 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 270 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

کریم خان سیاست داخلی

 کریم خان در آغاز سرباز سپاه نادرشاه افشار بود و پس از مرگ او به ایلش پیوست و کم کم با سود بردن از جو به هم ریخته پس از مرگ نادر نیرویی به هم زد و چندی پستر با دو خان بختیاری به نامهای ابوالفتح خان و علیمردان خان ائتلافی را فراهم ساخت و کسی را که از سوی مادری از خاندان صفوی می‌‌دانستند به نام ابوتراب میرزا را به شاهی برداشتند.در این اتحاد علیمردان خان نای السلطنه بود و ابوالفتح خان حاکم اصفهان و کریم خان نیز سردسته سپاه بود. اما چندی که گذشت علیمردان خان ابوالفتح خان را کشت و بر دیگر همراهش کریم خان هم شورید ولی سرانجام پیروزی با کریم خان بود.چندی هم با محمد حسن خان قاجار دیگر داودار پادشاهی ایران درگیر بود که سرانجام سربازانش محمد حسن خان را در حالی که رو به گریز بود کشتند.او بازمانده افغانهای شورشی را نیز یا تار و مار کرد و یا آرام نمود.سر انجام با لقب وکیل الرعایا به فرمانروایی بخش بزرگی از ایران به جز خراسان که آن را به احترام نادرشاه آن را در دست نوه او شاهرخ میرزا باقی گذاشت.

کریم خان لری بی سواد اما هوشمند و با تدبیر بود و به آرامش و رفاه مردم اهمیت می‌‌داد و به دانشمندان ارج میگذاشت. وی کارخانه‌های چینی سازی و شیشه گری در ایران احداث کرد. صنایع و بازرگانی در دوره وی رونق فراوان یافت.

ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 452 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

کلمه شاهراه از راهی که کورش کبیر بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته شده است .

کورش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد .

کورش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد .

اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کورش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .

دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد


ماکوئی...
ما را در سایت ماکوئی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرین خیرانی makuei بازدید : 280 تاريخ : سه شنبه 22 / 5 ساعت: 14:23

نظر سنجی

وبلاگ من چه طور بود